کد مطلب:161821 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:152

معنای مولی در قصص
و از این رقم در آن كتاب مكرر است بلكه در ترجمه عبارت عربی گاهی كلامی دارد كه كاشف است از تألیف آن در اوایل سن، قبل از دخول در مقامات علمیه؛ مثل آن كه گفته عابس را غلامی بود شوذب [1] نام تا آن كه می گوید غلام گفت: ای مولا الخ. و متن خبر این است: و جاء عابس بن شیب الشاكری و معه شوذب مولی شاكر [2] الخ. شاكر قبیله ای است در یمن از طایفه همدان كه از اولاد شاكر بن ربیعة بن مالك اند و عابس از آن قبیله بود. و برای مولی معانی عدیده در لغت عرب است در هر جائی به مناسبت آن جا یكی از آنها اراده می شود. ولكن چون آن طایفه و قبیله نسبت دهند مثل آن كه بگویند: مولی بنی اسد، مولی ازد، مولی ثقیف مثلا، مراد یكی از دو معنی است: اول: حلیف یعنی هم قسم به این كه شخصی از طایفه ای به جهت تقویت و حفظ خود از دشمنان، نزد قبیله باقوت و شوكتی می رود و با آنها هم قسم می شود به نحوی كه در جاهلیت و اسلام در میان قبایل عرب مرسوم بود. پس آن قبیله در وقت شدت و سختی و هجوم اعادی او را یاری می كنند. دوم: نزیل یعنی آن كه از قبیله خود به جهت بعضی اغراض مثل وسعت معاش یا فرار از ناملائمات مثلا هجرت می كند و در قبیله دیگر منزل می كند و به رفتار و كردار و رسوم زندگی آنها عمل می كند. و در بیشتر قواعد


مرسومه، موالیان هر قبیله به این دو معنی در حكم آن قبیله است. و شوذب مولی شاكر یعنی حلیف یا نزیل طایفه عابس بود. و لهذا در آن سفر مبارك با او مصاحب بود. نه آن كه غلام و تابع او بود؛ چه به معنی غلام هزگز نسبت به طایفه ندهند. و شاید مقام او از عابس بالاتر بود چه در خلق او گفته اند: و كان متقدما فی الشیعة. و برای مثال همین یك مورد بس است.


[1] محرق القلوب، نراقي، ص 103.

[2] تاريخ طبري، جرير طبري، ج 4، ص 338؛ الكامل، ابن اثير، ج 3، ص 427.